رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام(ره):
کسی که در روز قدس و عاشورا آن فضاحت را به بار آورد، پیرو امام نیست
مقام معظم رهبری در نماز جمعه میلیونی و حماسی 14 خرداد 89 تهران تأکید کردند: نباید برای اینکه مخالفان امام(ره) به خط امام(ره) علاقمند شوند، بعضی مواضع صریح ایشان را پنهان و یا کمرنگ کنیم.
به گزارش فارس رهبر فرزانه انقلاب اسلامی طی سخنانی در خطبههای نماز جمعه تهران که امروز به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در حرم مطهر ایشان ایراد شد، طی سخنانی بهترین شاخصها در انقلاب اسلامی ایران را امام(ره) و خط امام(ره) دانستند و تأکید کردند: نباید برای اینکه مخالفان امام(ره) به خط امام(ره) علاقمند شوند، بعضی مواضع صریح ایشان را پنهان و یا کمرنگ کنیم.
ایشان خاطرنشان کردند: امام(ره) بدون خط امام(ره)، امام بیهویت است.
مقام معظم رهبری تاکید کردند: نمی شود کسی با مخالفان انقلاب، اسرائیل و امریکا در یک جبهه باشد، در روز قدس و عاشورا آن فضاحت را به بار آورد؛ خود را پیرو امام بداند.
ایشان یادآور شدند: امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونی باشد. اگر حال فعلی در نقطه مقابل گذشته بود، آن گذشته دیگر کارآیی ندارد.
رهبر انقلاب یادآور شدند: اشتباهات رژیم صهیونیستی در سال های اخیر نشان دهنده این است که این رژیم غاصب به نهایت قطعی خود نزدیک شده است.
سید مصطفی خمینی فرزند حضرت امام (ره) دو فرزند داشت که حاصل ازدواجش با دختر آیت الله شیخ مرتضی حائری فرزند آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم بود فرزند دختر،سیده مریم نام داشت که پزشک شد و چندی در امارات متحده عربی (دوبی) و اکنون در سوئیس زندگی میکند و فرزند پسر، سیدحسین خمینی است که طلبه و روحانی شد و در سالهای اول انقلاب اسلامی وارد عرصه سیاست شد.
*آغاز انحرف درسیاست با حمایت از مجاهدین خلق
سید حسین خمینی هنگام انقلاب اسلامی درعنفوان جوانی قرار داشت و با سرنگونی رژیم مخلوع شاه از نجف به ایران بازگشت وی از همان ابتدا در طیف ابوالحسن بنیصدر و حامیان مجاهدین خلق قرار گرفت و حتی در مقابل چهرههایی نظیر علیاکبر هاشمیرفسنجانی، آیت الله صادق خلخالی و عبدالرحیم ربانیشیرازی موضعگیری نمود حمایت وی ازاین سازمان آنقدر شدت یافت که وی دراردیبهشتماه 1360 و در کوران تیره شدن روابط بنیصدر و مجاهدین خلق با امام(ره) و به طبع آن عزل بنیصدر، سید حسین طی یک سخنرانی درمشهد از بنیصدر حمایت نموده و به انتقاد از دکتر بهشتی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی و توهین به محمد جواد باهنر پرداخت که هاشمی در کتاب خاطرات خود با عنوان عبور از بحران چنین می نویسد: «ساعت هفت صبح جلسه هیأت رئیسه داشتیم؛ در آن جلسه، سخنرانی پریروز حسین آقای خمینی در مشهد مطرح و به همه مطبوعات اطلاع داده شد که حرفهای او را ننویسند. ظهر، احمد آقای خمینی و آقای صانعی ناهار را مهمان من بودند ؛ در مورد حسین آقا و صحبتهای مشهد بحث شد؛ باید به هر نحو که شده سعی کنیم که محفوظ بماند؛ برخورد را صلاح ندانستیم و راه ارشاد را پیشنهاد کردیم ».
*برخورد قاطع حضرت امام با سید حسین
«در سال 59 آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی می رود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق دیگر. از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بین صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.»
حضرت امام در نامه ای خطاب به سید حسین خمینی که متن آن درجلد14صحیفه نورآمده است با انتقاد شدید از وی، نوشته اند: «پسرم حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه میشود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند؛ من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی؛ من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر میکنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز.»
*ابهام درسالهای انزوای سید حسین
پس از نامه حضرت امام، سید حسین راهی قم شد زندگی سید حسین از آن پس در سکوت خبری گذشت که روایات متعددی از چگونگی زندگی او در سالهای انزوا شده است برخی براین باورند که این سالها حسین مشغول فراگیری علوم دینی بوده و اما برخی هم معتقدند که این انزوا او را به سوی اعتیاد به مواد مخدر و در نتیجه ناتوانی در کسب معارف سوق داد. نکته قابل ذکر دیگر اینکه پس از وفات مرحوم حاج احمد آقا، هدایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار، حرم و بیت امام به سید حسن فرزند سید احمد و نوه کوچکترامام سپرده شد این در حالی بود که سید حسین از لحاظ سنی از سید حسن بزرگتر بود.
پس از 22 سال بی خبری از سیدحسین با سرنگونی رژیم بعث درعراق وی به نجف بازگشت و در مرداد ماه سال 1382در مصاحبه با روزنامه هلندی «ان آر سی هندلزبلاد» گفت: «علیرغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می دهد قفل سر بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می آورند را افشا سازم.بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان امام دوازدهم هیچکس نمی تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد.»
هنگامی که این مصاحبه منتشر و توسط رسانههای مختلف نقل شد آنچنان به انتقاد از نظامی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) پدربزرگ سیدحسین خمینی پرداخته بود که حتی این سخنان برای بیت امام هم سنگین آمد به طوری که مطبوعات داخل کشور از قول یکی از نزدیکان بیت امام و بدون ذکر هویت او اعلام نمودند که اظهارات منتسب به سید حسین خمینی در باب نظام جمهوری اسلامی جعلی بوده و تکذیب میشود؛ اما سیدحسین بار دیگر در مصاحبه صوتیش با علیرضا نوریزاده در رادیو یاران همان نقطه نظرات را تکرار و تبیین کرده و بدینوسیله آن تکذیبیه را تکذیب کرد.
این در حالی است که حضرت امام (ره) همواره بر پیوند دین وسیاست تاکید داشته اند و فرموده اند: «امروز همه فهمیدند این را... که این مسأله دخالت در امور سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیاء برای او آمده بودند. قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر میشود بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام بالقسط باشد؟ «یقوم الناس بالقسط» باشد.»
حسین خمینی هنگامیکه در عراق به سر می برد در مصاحبه با روزنامه واشنگتن تایمز در سفر زیارتی خود از اماکن مقدس شیعی در نجف ، کربلا و بغداد از آمریکا به خاطر فتح عراق قدردانی کرد و گفت: «مردم عراق نیروهای آمریکایی را به چشم آزادیبخش مینگرند نه اشغالگر، من میبینم که روز به روز اوضاع کشور رو به بهبودی می رود؛ من امنیت را احساس میکنم و میبینم که مردم از اینکه از رنجهای گذشته خلاصی یافتهاند شادمان هستند.»
همچنین حسین خمینی در بخش دیگری از مصاحبه خود با روزنامه واشنگتن تایمزبا بیان اینکه مردم ایران باید دخالت نظامی آمریکا را برای آزادی کشور خود بپذیرند افزود : «مردم ایران واقعا به آزادی احتیاج دارند؛ آزادی واجبتر از نان شب مردم است. اما اگر برای ایجاد آزادی راهی جز دخالت آمریکا نیست من فکر میکنم که مردم ایران باید آن را قبول کنند ؛ من هم این را قبول میکنم زیرا با اعتقادات و ایمان من همخوانی دارد.»
گفتنی است سید حسین خمینی که بارها با رسانه های مختلف خارجی در جهت منافع دولتهایشان مصاحبه کرده است اما روزنامه واشنگتن پست در پایان این مصاحبه با توهین به وی آورده است: «این فرد چاق در حالیکه پیاپی سیگار میکشید همچنین گفت که در حال تاسیس یک مدرسه شیعی در شهر مقدس کربلا است تا بتواند عقاید اصلاحطلبانه خود را منتشر کند و انتظار دارد تا شهر نجف دوباره جایگاه خود را به عنوان مهمترین مرکز آموزشی شیعی در جهان به دست آورد.»
در تیر ماه84 مجله آمریکایی «ونیتیفر» از پیشنهاد سیدحسین خمینی به رضا پهلوی برای اتحاد در برابر جمهوری اسلامی خبر داده بود؛ گویا این پیشنهاد از سوی کریستوفر هیچنز خبرنگار این مجله - که به قم سفر کرده بودـ به رضا پهلوی داده شده بود.
به نوشته این مجله حسین خمینی در منزل خود در قم، پس از پذیرایی با سوهان، چای و شربت به خبرنگار آمریکایی میگوید که حامی مداخله آمریکا در ایران است و میافزاید: «خواهان حذف حکومتی است که پدر بزرگش در ایران آن را بنا نهاده است» ؛ حسین خمینی معتقد است: «تنها جهان آزاد به رهبری آمریکاست که میتواند دمکراسی را به ایران بیاورد.» او همچنین با کنجکاوی نظر خبرنگار را پیرامون طرح رفراندوم سازمان ملل برای تغییر نظام ایران جویا میشود و ابراز تمایل مینماید «تا روزی با رضا پهلوی دیدار و حتی با وی همکاری نماید به شرط آنکه رضا پهلوی از پادشاهی صرفنظر کند.» هیچنز نیز پیام حسین خمینی را در آشپزخانهای واقع در زیرزمین یک خانه در واشنگتن به رضا پهلوی میدهد که به قول او به شدت سعی میکند شاهانه جلوه ننماید. هیچنز مینویسد : «رضا پهلوی در باب سلطنت از سیاست بگو و نپرس پیروی مینماید.»
پس از این مصاحبه به گفته احسان نراقی از افراد نزدیک به خانواده شاه مخلوع حسین خمینی در سفر خود به آمریکا با رضا پهلوی دیدار کرد که رادیوهای بیگانه پس از این دیدار اعلام کردند: «در این دیدار رضا پهلوی به وی گفته است: جد من به ایران خدمت کرد و سید حسین هم در پاسخ گفته است جد من به ایران خیانت کرد که پس از اعلام هیچگاه این خبر تکذیب نشد.»
سید حسین که هم اکنون با 51 سال سن همچنان در حبس خانگی در قم بسر می برد دست از اظهارات معاندانه خود با نظام مقدس جمهوری اسلامی بر نمی دارد و اخیرا وعده بیان ناگفته هایی را در مورد علت مرگ پدرش و اتفاقات اوایل انقلاب داده است.
محسن رحیمی
مقاله ذیل در هفته نامه رایحه مهر استان قزوین فردا به چاپ خواهد رسید
موضوعی که این روزها پیرامون آن بسیار بحث می شود اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد و در مقابل آن وقف اموالاین دانشگاه است که در مجلس شورای اسلامی هم در حال پیگیری است.
ما به اقتضای فضای این روزهای جامعه نسبت به مسائل پیش آمده در دانشگاه آزاد بی تفاوت نخواهیم بود و قصد داریم ماهیت طرح وقف اموال دانشگاه آزاد و عملکرد رئیس و هیئت امنای دانشگاه را طی سال های گذشته در این مقاله بررسی کنیم.
موضوع بحث ما عملکرد مسئولان ارشد این دانشگاه و اطرافیان آنها است. موضوع ما عدم نظارت بر این دانشگاه و ریاست مادام العمر آقای جاسبی است.
برخی می گویند شما که در دانشگاه آزاد تحصیل می کنید چرا انتقاد می کنید و علیه دانشگاه می نویسید؟ شما نان دانشگاه آزاد را می خورید!. اولا مطلبی که عنوان می کنند همانند آن است که ما در جامعه ای که زندگی می کنیم نسبت به وضع جامعه بی تفاوت باشیم، در ثانی این دانشگاه آزاد است که نان ما را می خورد، چرا که ما پول در جیب اینها می ریزیم، پول سفرهای خارجی آقایان و خانواده شان را می دهیم، هزینه خرید ویلای شخصی و پول خوش گذرانیهای اینها را می دهیم، اصولا اگر پول هم ندهیم ما مردم ولی نعمت اینها هستیم، حق داریم انتقاد کنیم، حق داریم معترض باشیم و با فساد اینها مخالف باشیم.
سئوال ما این است که چگونه در این کشور نهاد، سازمان یا دانشگاهی در طی سی سال هیچ گونه نظارتی نداشته باشد و ریاست دانشگاه در مورد عملکرد خود به هیچ مرجع رسیدگی کننده ای پاسخگو نباشد، حتی به مجلس شورای اسلامی؟!
البته نه اینکه کسی قصد نظارت نداشته است، اتفاقا بارها مجلس شورای اسلامی در سال های گذشته تصمیم بر بررسی عملکرد دانشگاه آزاد را داشته است منتها مدیریت دانشگاه آزاد اجازه تحقیق به نمایندگان مجلس را نمی دادند.
در گزارش شماره یک هیئت تحقیق و تفحص مجلس از دانشگاه آزاد مورخه 3 خرداد 1386 آمده است که "هیئت تحقیق و تفحص مجلس از آموزش عالی کشور متاسفانه به دلیل عدم همکاری دانشگاه آزاد اسلامی موفق نشد تا جمع آوری اطلاعات مورد نیاز خود از سازمان مرکزی و واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی را به طور کامل انجام دهد و بسیاری از اطلاعات مورد نیاز درباره نحوه عملکرد دانشگاه در ادوار مختلف در اختیار هیئت تحقیق و تفحص قرار نگرفت" و در نهایت عدم همکاری مسئولان دانشگاه آزاد منجر به خاتمه یافتن فعالیت کارشناسان هیئت تحقیق و تفحص مجلس می شود.
آیا شما محاسبه کرده اید میزان شهریه های دانشجویان در یک سال چقدر می شود و در کل این سی سال چقدر شده است؟ آیا می دانید صدها میلیارد تومان در سال به جیبچه کسانی سرازیر می شود؟ آیا می دانید با این شهریه ها بودجه صدها یا هزاران سال یک شهر تامین می شود؟ آیا می دانید اگر بخواهند اموال دانشگاه آزاد را تقسیم کنند به هر ایرانی چند میلیون تومان می رسد؟
شهریه هایی که دانشجویان و خانواده های آنها با خون دل تهیه می کنند و برخی از دانشجویان مجبورند هم درس بخوانند و هم کار کنند تا بتوانند شهریه پرداخت کنند، این پولها کجا هزینه می شود؟ صرف چه اموری می شود؟
ما نه اینکه با خدمات آموزشی دانشگاه آزاد مخالف باشیم یا با اصل دانشگاه آزاد مخالف باشیم، نه! ما با هزینه کردن شهریه دانشجویان برای امور غیر از دانشگاه مخالفیم.
ما اگر مخالف هستیم به این خاطر است که ریاست دانشگاه آزاد و اطرافیان ایشان خود را مالک دانشگاه آزاد می دانند و هر کار غیرقانونی که می توانند با اموال عمومی انجام می دهند.
ما اگر مخالف ریاست آقای جاسبی و هیئت امنای فعلی و حضور فرزندان آقای هاشمی در دانشگاه آزاد هستیم به خاطر این است که می بینیم پول های ما خرج چه مواردی می شود! دیدیم که در انتخابات ریاست جمهوری دهم صدها میلیون یا شاید دهها میلیارد تومان از این پولها به ستاد یک کاندیدای همسو با خودشان کمک شد تا جایی که اعتراض آقای کروبی را هم به همراه داشت.
ما با چند هزار لپ تاپ های تحویل داده شده به ستاد انتخاباتی آقای موسوی (بخوانید حسین رهجو) مخالفیم، ما با خرید هزاران مانتوی سبز توسط فائزه هاشمی از پول دانشگاه آزاد و توزیع آن بین طرفداران آقای موسوی مخالفیم، ما با هزینه کردن شهریه دانشجویان توسط مهدی هاشمی برای مخارج تبلیغات آقای موسوی مخالفیم ما با دست بردن در بیت المال مخالفیم، با وقف دانشگاه آزاد و تصاحب اموال عمومی مخالفیم.
اینها خود را مالک دانشگاه آزاد می دانند و هر استفاده ای از اموال دانشگاه را خواسته باشند انجام می دهند، آقای هاشمی خود و فرزندانشان را مالک می دانند.
در جلسه چند روز قبل هیئت امنای دانشگاه آزاد که یکی از سران فتنه که قبلا شورای عالی انقلاب فرهنگی ایشان را از عضویت در هیئت امنا عزل کرده بود نیز با دعوت و اصرار آقای جاسبی و صلاحدید و موافقت آقای هاشمی حضور داشت،آقای هاشمی اشاره می کند: "ما پنج شش نفر بودیم که اینجا را به ثبت رساندیم و از نظر قانونی مالک محسوب می شویم و در صورت فوت ما فرزندان ما می توانند برای تصاحب دانشگاه اقدام نمایند، طبق قانون شرکت ها ما مالک هستیم و می توانیم این مال را وقف کنیم و اگر وقف را باطل کنند ممکن است فرزندان ما نسبت به مالکیت دانشگاه اقامه دعوی کنند".
بله! آقای هاشمی خود را مالک اموال عمومی می داند، منظور آقای هاشمی این است که دخترشان از اموال خود هزاران مانتوی سبز خرید، پسرشان از اموال خود برای پوسترها و بنرهای تبلیغات آقای موسوی هزینه کرد و 5 میلیون سی دی نود سیاسی علیه دولت آقای احمدی نژاد توزیع کرد.
نکته جالب در مورد حضور آقای موسوی این است که ایشان هم با آقای هاشمی و آقای جاسبی و دیگر آقایان دستشان در یک کاسه است و سند حرف ما کمک مالی میر حسین به دانشگاه آزاد در زمان نخست وزیری اش است. آقای هاشمی در خاطرات خود می نویسد:"برای تاسیس دانشگاه آزاد و کمک مالی به نخست وزیر تلفن زدم و با ایشان صحبت کردم" و آقای نخست وزیر هم به آقای هاشمی و دانشگاه آزاد کمک می کند. موسوی دو میلیون و 400 هزار دلار با تلفن آقای هاشمی به دانشگاه آزاد کمک می کند و گویا اذعان دارند که پول را خودشان شخصا از اموال خودشان به دانشگاه کمک کرده اند و بی دلیل نیست که امروز دانشگاه آزاد نام موسوی را در زمره هیئت امنای خود قرار می دهد.
حمایت تمام قد دانشگاه آزاد از آقای موسوی در سال های قبل و در فتنه بعد از انتخابات بی دلیل نیست.
قبلا هم از یکدیگر حمایت می کردند، چه در زمان نخست وزیری موسوی و کمک مالی اوبه دانشگاه آزاد که همزمان بود با حضور زهرا رهنورد در دانشگاه آزاد برای دریافت مدرک تحصیلی بالاتر و چه امروز که وی در جلسه هیئت امنا شرکت می کند و از حمایت آقای هاشمی هم برخوردار می شود.
حمایت آقای هاشمی از حضور یکی از سران اصلی فتنه بعد از انتخابات در جلسه هیئت امنا ماهیت اهداف و مواضع آقای هاشمی را نیز نشان می دهد که از سویی تاکید بر حمایت از ولایت فقیه دارند و از سویی دیگر نامه بدون "سلام و والسلام" به رهبری می نویسند و با مخالفان ولایت فقیه هم در ارتباط هستند. آقای هاشمی شما می دانید این هجمه علیه شما بی دلیل نیست، مردم امروز هوشیارتر از گذشته اند شما خود را به بی بصیرتی زده اید و موضع شفاف و روشنی در مقابل مخالفان نظام و ولایت فقیه اتخاذ نمی کنید. آقای هاشمی شما خود را مالک دانشگاه آزاد می دانید در حالی که اغلب زمین های این دانشگاه توسط دولت به عنوان اموال عمومی واگذار شده است، چطور می توان ادعای مالکیت نسبت به اموال دولت داشت؟
مردم هوشیار و کسانی که با وقف اموال دانشگاه آزاد موافق هستید بدانید که در پشت صحنه وقف، اراده ای سیاسی و فتنه انگیز وجود دارد.
آقایان تمام تلاش خود را انجام می دهند که دانشگاه آزاد و مدیریت آن از دستشان خارج نشود و برای رسیدن به هدف خود از هر ترفندی استفاده می کنند، این را می شود از رای شعبه 29 دادگاه عمومی مجتمع قضایی شهید بهشتی متوجه شد که در حالی دستور توقف اساسنامه جدید دانشگاه آزاد مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی را صادر می کند که اگر این کار غیرقانونی بوده است خود آیت ا... صادق آملی لاریجانی باید اعلام می کردند، چرا که آقای لاریجانی به عنوان رئیس قوه قضائیه از اعضای ارشد شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و در جلسات شورا حضور داشته اند پس مصوبات این شورا از حمایت ایشان برخوردار است که به نهاد مربوطه ابلاغ می شود و از این رو رای یکی از شعبات دادگاه عمومی در مخالفت با مصوبه قطعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در واقع مخالفت قطعی با نظر رئیس دستگاه قضاء است.
نکته دیگر تلاش گسترده برای تصویب طرح وقف دانشگاه در مجلس بود که در اقدامی با کمک برخی نمایندگان مجلس تلاش کردند مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره اساسنامه جدید این دانشگاه را لغو و بر وقف اموال دانشگاه آزاد تاکید کنند.
از همه مهمتراعتراف خود آقای جاسبی است که در جلسه هیئت امنا اظهار می کنند:"اگر وقف دانشگاه آزاد به نتیجه برسد همه چیز در دست هیئت موسس باقی می ماند و اگر تعداد هیئت امنا هم افزایش یابد ما از جهت تعداد آرا در اکثریت هستیم و هیچ مشکلی پیدا نمی شود" و جاسبی درباره رئیس آینده دانشگاه آزاد می گوید:"تعدادی افراد همسو معرفی می کنیم که هر کدام انتخاب شوند برای ما فرق چندانی ندارد"
آقای موسوی هم قبلا اذعان کرده بودند که "مجموعه مدیریتی دانشگاه آزاد در پی وقف این دانشگاه است تا هر گونه چشم طمع از آن کنده شود".
همه با هم تلاش می کنند که دانشگاه از مدیریت خودشان خارج نشود و به هر نحوی که شده است مالک 250 هزار میلیارد تومان بیت المال شوند.
آقای موسوی! آیا شما و آقایان دیگر چشم طمع به اموال مردم و دولت ندارید؟ آیا شما خود نمی خواهید به بهانه وقف دانشگاه آزاد مالک اموال عمومی شوید؟ آیا نباید اول چشم شما و عالیجنابان همسو با شما کنده شود؟
هدف شما حاکمیت بر این پول هاست، شما در انتخابات نشان دادید که چگونه از این پول ها برای منافع خود استفاده کردید، ما اطلاع داریم، ما می دانیم، می گوییم تا دیگران هم بدانند. هزینه کردن شهریه دانشجویان برای منافع شخصی و اینکه پول مردم در جیب شما و آقازادها برود یعنی دست بردن در بیت المال! این بیت المال است که اینها می خورند. چون پول از همین مردم گرفته شده پس بیت المال است، دست بردن در بیت المال یعنی دزدی، وقف اموال عمومی و تصاحب آن توسط آقایان گردن کلفت یعنی دزدی.
قطعا دزدی است، مگر دزد شاخ و دم دارد؟ مگر دزد فقط کسی است که از دیوار مردم بالا می رود؟ خیر! اینها هم دزدند، کسی که پول یک عده دانشجو که با بدبختی به دست آورده را خرج خوش گذرانیهای خودش، خانواده و اطرافیانش می کند، کسی که با این پول برای خودش ویلا و آپارتمان بخرد، ماشین چند ده میلیونی بخرد، کسی که با این پول ها سفر خارجی برود، مصداق بارز یک آدم دزد است، کسی که قصد دارد اموال عمومی را تصاحب کند و خود را مالک آن بداند قطعا دزد است.
ما با اینها مخالفیم، ما با دزدی مخالفیم، با هر شکلی که انجام شود، حتی اگر به بهانه وقف اموال دانشگاه آزاد باشد.
ما با آقای جاسبی و اطرافیانش مخالفیم که فرو رفته اند در بیت المال.
اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد و برکناری آقای جاسبی برکناری یک باند بزرگ است.
وقف اموال دانشگاه آزاد و تصاحب مبلغ نجومی250 هزار میلیارد تومان بیت المال یعنی دزدی که ما مخالفیم و چه نیکو عنوانی است برای این طرح وقف دانشگاه آزاد عنوان "بزرگترین سرقت تاریخ".
همانطور که آقای احمدی نژاد قول داده بودند ما دست مفسدان و مفت خوران را از بیت المال قطع خواهیم کرد، ما تمام اموالی که آقازاده ها در تصرف خود دارند مطالبه می کنیم و از گلویشان خارج می کنیم.اگر آنها در مجلس هم نفوذ کنند و طرح وقف دانشگاه آزاد را تصویب کنند آنچنان موضع گیری می کنیم که چنین مصوبه ای حذف شود همچنان که روزهای گذشته ملاحظه کردید. ما علیه کسانی که در برابر سرقت اموال عمومی بی تفاوت باشند موضع گیری می کنیمحتی اگر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد،حتی اگر نماینده مجلس باشد، حتی اگر آقای شیخ قدرت علیخانی باشد، حتی اگر آقای امیر طاهرخانی باشد و حتی اگر آقازاده باشد. ما به امید خدا به زودی با برکناری آقای جاسبی جشن خواهیم گرفت و در آینده هم دست دیگر مفسدان را از بیت المال قطع خواهیم کرد. آقازاده ها منتظر باشند، "آسیاب به نوبت".
همسر شهید"مرتضی پالیزوانی"درگفت وگو با روزنامه وطن امروز خاطراتی را از رفتار ومنش مدیریتی دبیر کل حزب اعتماد ملی بیان کرده است که عینا" منتشر می شود.
- خانم صابری! ابتدا خودتان را معرفی کرده و نحوه آشنایی با همسرتان را توضیح دهید.
- به نام خدا، فهیمه صابری، همسر شهید مرتضی پالیزوانی. اینجانب بعد از ورود به بنیاد شهید به عنوان مسؤول فرهنگی به یکی از شهرکهای بنیاد شهید رفتم. خانواده شهدای پالیزوانی نیز در این شهرک ساکن بودند و از طریق فعالیتهای فرهنگی شهرک بود که با هم آشنا شدیم.
- نحوه همکاری شما با بنیاد از چه زمانی و چگونه بود؟
- آغاز کار من در بنیاد شهید به اوایل دیماه سال 59 برمیگردد. از فروردین سال 60 استخدام واحد فرهنگی بنیاد شهید و پس از 20 روز به قسمت انتشارات بنیاد شهید منتقل شدم و پس از مدتی به دلیل فعالیتهای فرهنگی گسترده به عنوان مسؤول فرهنگی به یکی از شهرکهای بنیاد شهید منتقل شدم.
- لطفا کمی درباره فعالیتهای فرهنگی ای که در شهرک بنیاد شهید انجام میدادید، بگویید؟
- از آنجا که در شهرکها هم خانواده شهدا حضور داشتند و هم خانواده جانبازان، در همه سن نیازمند کار فرهنگی جدی بود. بیشتر کارهای ما هم حول محور برقراری مراسم مذهبی، نمایش فیلم و از این قبیل فعالیتهای فرهنگی میگذشت.
- در این مدتی که در بنیاد بودید، فضای مدیریتی را چگونه دیدید؟
- اجازه بدهید من فراتر از بحث شما صحبت کنم و برگردیم به ستاد بنیاد شهید، همان جایی که شروع کار من بود. وظیفه ستاد بنیاد شهید آمادگی برای جشنهای 22 بهمن بود، به این صورت که در آستانه 22 بهمن میهمانهای مختلفی را از کشورهای مختلف دعوت و مراسم ویژهای را برگزار میکرد. وظیفه ما در ستاد، دعوت از میهمانان خارجی و خانوادههای شهدا بود.
اما اگر بخواهم درباره سیستم مدیریتی بنیاد صحبت کنم باید بگویم ساختار بسیار ضعیف و خرابی داشت. مسؤولان بنیاد در آن زمان بیشتر از آنکه به کار ویژه خود یعنی جاری کردن فرهنگ شهادت در جامعه و برخورد مناسب با خانواده شهدا توجه کنند به مسائل مادی و شکمی اهمیت نشان میدادند. به گونهای که اصلا بحث اصلی که شهید و شهادت و ایثارگری بود، خیلی وقتها فراموش میشد. در این بین نیز آنچه خیلی به چشم دیده میشد بحث اسراف بود. از آنجایی که بنده در مرکزیت ستاد بنیاد کار میکردم به چشم خودم میدیدم که هیچ مرز و محدودیت و حتی نظارتی بر مسائل نبود.
صرف اینکه جشنی برگزار شود و 22 بهمن بنیاد شهید میزبانی جشنی را داشته باشد، رئیس بنیاد شهید سخنرانی کند و تقدیری نیز از برخی خانوادهها شود مهم بود اما درباره میزان خرجی که در این میهمانیها صورت میگیرد، کسی به آن توجه و نظارت نمیکرد.
برای مثال در جشن 22 بهمن سال 59 یک سری از خانوادههای شهدای خارجی از جمله کشورهای بحرین، عراق، لبنان و امارات و برخی کشورهای دیگر که من الان حضور ذهن ندارم و برخی خانوادههای شهدای ایرانی هماهنگ شد تا با یک هواپیمای اختصاصی به مشهد مقدس بروند. من به عنوان میهماندار حضور داشتم. همچنین یک خانم مترجم که بعد از ما به همراه آقای کروبی آمدند، خواهر یکی از مدیران بنیاد و خانوادههای رئیس و مسؤولان بنیاد شهید هم در این سفر حاضر بودند. ما در هتلهای اترک و اطلس مشهد برای 3 روز مستقر شدیم و بنا به دستور رئیس بنیاد همه چیز بهطور کامل در اختیار میهمانان بود تا جایی که با فشار آقای کروبی، حرم حضرت امام رضا(ع) هم یک شب در قرق میهمانان بود و پس از پایان سفر به دستور آقای کروبی به هر یک از میهمانان یک بسته بزرگ زعفران جدای از هدایای مفصل دیگر به عنوان سوغات مشهد اهدا شد.سه روز آخر این سفر هم میهمانان در هتل شرایتون تهران مستقر شدند.
- خود کروبی هیچ اعتراضی به این اوضاع نداشت؟
- شخص آقای کروبی در این میهمانیها حضور داشت. نماینده و معاونان آقای کروبی هم در این مراسم حضور داشتند، حتی مسؤولان بنیاد هر کدام میز و جایگاه مشخصی در سالن هتل داشتند و در آن زمان که سیگار و [...] اصلا عرف نبود با برنامهریزی مسؤولان بنیاد برای میهمانان حاضر بود. در این بین آقای کروبی دائما دنبال این بود که کارمندان بنیاد اعتراضی نکنند تا جایی که اولویت را در بنیاد شهید به جای رسیدگی به امور و مشکلات خانوادههای شهدا به کارکنان میداد و متاسفانه اعتراضات برخی از کارمندان عضو خانوادههای شهدا نه تنها به جایی نمیرسید بلکه با بدترین وضع با آن اعتراضات برخورد میشد. برای مثال یکی از همکاران خانم بنده روزی درباره موضوعی خاص به آقای کروبی اعتراض کردند که ایشان جوابش را با «سیلی» داد. هرچند آقای کروبی بعدها برای عذرخواهی یک سکه برای این خانم فرستاد ولی نمونه اینگونه برخوردها با کارکنان و خانوادههای معترض زیاد دیده میشد. اصلا نمیشد به آقای کروبی اعتراض کرد حتی معاونان ایشان هم بارها میگفتند که نمیشود به آقای کروبی اعتراض کرد. جالب است بدانید آقای فاضل یکی از معاونان ایشان به دلیل اعتراض برکنار شدند، رفتار آقای کروبی و مسؤولان وی بیشتر به رفتار دیکتاتورها شبیه بود.
- یعنی آقای فاضل از طرف آقای کروبی حذف شدند؟
- قطعا! ایشان معاون آقای کروبی بود، آن زمان نمیشد مستقیم به آقای کروبی چیزی گفت، حتی معاونان ایشان معتقد بودند نمیشود به آقای کروبی حرف زد و تنها باید بهبه و چهچه گفت. یادم هست میگفتند، اگر اعتراضی بکنید دُمتون را میگیرند و میاندازند بیرون و این برخوردها را بارها به چشم خود دیده بودیم تا جایی که عزل و نصب در آن زمان بیداد میکرد.
- شما اشاره کردید به حضور میهمانان در هتل شرایتون، آیا آقای کروبی هم در این هتل بود؟
بله، وی کاملا در جریان بود و در هتل حضور داشت اما خود اسم هتل شرایتون مسالهدار بود چون همه میدانستند که این هتل قبلا متعلق به میهمانان شاه بوده و در چنین مکانی خانواده شهدا با آن طرزی که گفته شد پذیرایی شدند که در حاشیه آن اتفاقات خاصی افتاد. یکی، دو مورد مسائل بود که کسی جرات بازگو کردن آنها را به کروبی نداشت چرا که از برخوردهای بعدی میترسید. حال اینکه کسی اعتراض کرده و یا به کمیته آقای کروبی برده شده باشد، من خبری ندارم.
- لطفا درباره کمیته آقای کروبی کمی بیشتر توضیح دهید.
- من وقتی با شهید پالیزوانی ازدواج کردم ایشان تعریف میکرد در یک جریانی من و برادرانم را گرفتند و به مکانی به نام کمیته بنیاد در چیذر بردند و یک هفتهای آنجا بودیم.
- به چه دلیل همسرتان به کمیته برده شدند؟
- ایشان میگفتند مثل اینکه «یک نفر» به خانم برادر ایشان نظر سوئی داشته و برادرهای پالیزوانی برای اعتراض میروند با این فرد برخورد کنند ولی محافظهای آقای کروبی آنها را میگیرند البته بعد از مدتی معلوم میشود که آن فرد از طرف آقای کروبی به صدا و سیما معرفی شده بود.
پس از برخورد محافظ آقای کروبی برادران پالیزوانی را میبرند به کمیتهای در چیذر و برای یک هفته در آنجا محبوس میشوند؟
همسرم تعریف میکرد بعد از یک هفته آقای کروبی برای سرکشی میآیند و وقتی میبینند ما تخت داریم و یک سری امکانات دیگر فورا دستور میدهند که تمام امکانات باید از اینها گرفته شود چرا که میگفت دلیلی ندارد اینها اینجا راحت باشند، اینها زندانی هستند و باید روی زمین بخوابند. بعد از دستور آقای کروبی در اتاق روی ایشان قفل میشود و جلوی در آجر میچینند و از زیر در به آنها غذا میدادند. همسرم میگفت بعد از مدتی ایشان و برادرانشان را انتقال میدهند به زندان اوین.
- یعنی آقای کروبی شخصا بازداشتگاه ترتیب داده بود؟
بله. بازداشتگاه داشت. حالا من فکر میکنم و شنیدم که جاهای دیگری هم این بازداشتگاهها بوده، برای مثال یکی از این بازداشتگاهها در ساختمان بنیاد در خیابان طالقانی وجود داشته است.
- هیچوقت از همسرتان نپرسیدید که در بازجوییها خود آقای کروبی حضور داشت یا نه؟
نه، آقای کروبی همان یکبار به کمیته آمد و بازجویی توسط عوامل وی انجام میشد اما زمانی که همسر من و برادرانش به اوین منتقل شدند، اعتصاب غذا میکنند و خبر اعتصاب غذا به آقای کروبی میرسد، وی به زندان میرود و میپرسد چرا غذا نمیخورید؟
همسرم و برادرانش جواب میدهند، ما میخواهیم با خبرنگاران مصاحبه کنیم و تا خبرنگاران نیایند ما به اعتصاب ادامه میدهیم. شهید پالیزوانی نقل میکند: در همین زمان بود که از دفتر امام (ره) دستور دادند که به فرزندان من بگویید اعتصاب را بشکنند. با این فرمان به نظر میرسد که قطعا این موضوع به دفتر امام (ره) رسیده است چرا که بعد از این دستور آقای کروبی به اوین میرود و اظهار پشیمانی و ندامت میکند.
- چرا درباره رفتارهای آقای کروبی به امام یا مراجع قضایی اعتراض نکردند؟
آن زمان اجازه این کار از طرف آقای کروبی داده نمیشد یعنی اعتراض برابر بود با کتک یا کمیته و آزار و اذیت و یکی از دلایلی که هیچکس این کار را نمیکرد شاید روحیه دیکتاتوری آقای کروبی بود در حالی که پس از آقای کروبی خیلی راحت خانواده شهدا مشکلات را بدون هیچ ترسی مطرح میکنند.
- آیا نمونههای دیگری هم بجز ماجرای همسرتان سراغ دارید؟
خود من شخصا نه ولی یکی از همکاران من در بنیاد شهید از وجود حداقل 200 مورد پرونده افراد در بازداشتگاه آقای کروبی صحبت میکرد که همه آنها از خانواده شهدا بوده اند. برخوردهای آقای کروبی با معترضان 2حالت بیشتر نداشت، یا تنبیه به شدیدترین نوع ممکن یا بازداشت در کمیتهای که خودشان ترتیب داده بودند.
- بعضیها معتقدند دلیل اینکه شما بعد از این همه سال این مسائل را مطرح میکنید، خصومت شخصی است و هیچ سند و مدرکی در اینباره وجود ندارد، نظر شما چیست؟
- اینکه این مدت سکوت کردم شاید نگرانی از گسترش اعتراضات بود. در آن سالها که آقای کروبی مسؤول بنیاد شهید بود من به عنوان همسر شهید قطعا با برخوردهای سخت ایشان روبهرو میشدم، اما سند برای ریختوپاشها و اسرافهای سال 59، خود من هستم. چیزی که با چشم خود دیدم، من در آن سالها در این ستاد فعالیت داشتم و از نزدیک شاهد برخوردها و اسرافها بودم و در هر دادگاهی حاضرم شهادت بدهم. درباره ماجرای بازداشتگاه کمیته آقای کروبی متاسفانه چون بازداشتگاه غیرقانونی و مخفیانه بود، هیچ حکمی وجود ندارد.
- دلیل ساخت شهرکهای شهید چه بود و فکر میکنید چرا آقای کروبی و دوستانش به فکر ساخت این شهرکها افتادند؟
والله دلیل ساخت این شهرکها را من دقیقا نمیدانم ولی میدانم همان زمان هم اعتراضهایی به وجود این شهرکها بود و اینکه چرا خانواده شهدا را در این شهرکها زندانی میکنید؟ اینکه چطور خانوادههایی که سرپرستی ندارند، در مکانی با این وضعیت جمع میشوند، متاسفانه اعتراضات به جایی نرسید ولی الان میبینیم که به دلیل ناکارآمدی و مشکلات موجود این شهرکها جمع شدند.
برای مثال خانوادههای شهدا را با هر روش تشویق میکردند به شهرکها بیایند. مثلا پدر همسر بنده را مجبور کردند منزلش را فروخته و در این شهرکها ساکن شوند در حالی که بسیاری از این شهرکها از لحاظ محیطی و اخلاقی اصلا مناسب نبود چون در این شهرکها افرادی بدون نظارت کامل ساکن میشدند و گاهی افرادی بودند که جزو خانواده شهدا و جانبازان نبودند و از نظر رفتاری و اعتقادی بسیار متفاوت بودند.
- برخورد بنیاد با این شهرکها چطور بود؟
- بسیار بد. برای مثال فردی با لباس نظامی جلوی در شهرک به عنوان حراست بود که مراقبت میکرد از خانواده شهدا و از آنجا که رفت و آمد والدین نیازی به مراقبت نداشت کمکم این به سمت همسران شهید و نظارت بر معاشرت آنها بود. بنیاد در سال 65 مکانی را به نام کمیته ازدواج همسران شهید تشکیل داد که به نظر خیلیها بیشتر شبیه شرکتهای دوستیابی بود. در این کمیته فرمهایی را در اختیار همسران شهید میگذاشتند و فرمهایی را هم در اختیار آقایانی که مایل به ازدواج با همسران شهید بودند که در آن سوالاتی از جمله ظاهر، اعتقادات و تعداد فرزندان وجود داشت. البته این توهینی بود به همسران شهید چرا که در بیشتر موارد آقایی که میخواست خواستگاری کند ابتدا به این فکر میکرد که این خانم خانه که دارد، مستمری هم دارد، بچه هم که دارد و اگر شما آماری از این ازدواجها بگیرید متوجه میشوید که اکثر این ازدواجها پس از مدت کوتاهی به طلاق ختم شده، حتی اگر شما سری به بنیاد بزنید و آنها صادقانه به شما آمار بدهند حتما متوجه آمار بالای طلاق در ازدواج همسران به روش دوستان آقای کروبی میشوید چون در این ازدواجها اصول خاصی رعایت نمیشد و بنیاد اجازه دخالت داشت همانطور که در طلاق هم حتما باید نماینده بنیاد حاضر میبود.
- یعنی بنیاد شهید در زمان آقای کروبی نقش قیم همسران شهید را داشت؟
- به نوعی بله. بنیاد در بسیاری موارد اعلام کرده بود اگر ازدواج بدون اجازه ما باشد فرزند را از مادر تحویل گرفته و آن را به والدین پدری تحویل میدهیم و اگر با اجازه ما باشد باید فرمهای آماده شده را پر کنید.
- چرا بنیاد این اصرار را داشت؟
- برای اینکه خود را قیم خانوادهها میدانست. البته طبیعی است که این امر با مشاوره دادن و راهنمایی کردن کاملا متفاوت است. خیلی از همسران شهدا به دلیل ترس از قطع شدن مستمری ماهانه یا از دست دادن فرزندشان ازدواج دوباره خود را پنهان میکردند که این مشکلات فراوانی را به همراه داشت اما الان اینطور نیست. بعد از جنگ همسران شهید حقوقبگیر بنیاد شهید شدند و حتی بعد از ازدواج هم مستمری دریافت میکردند، چیزی که ما به آقای کروبی اصرار کردیم و وی با تحکم آن را رد کرد. در این شهرکها برای کنترل کامل خانواده شهدا تمام امکانات رفاهی و خدماتی وجود داشت تا خروج آنها به حداقل برسد.
- برخورد مسؤولان بنیاد با خانواده شهدا چگونه بود؟
خیلی بد. بگذارید در این باره یک خاطرهای را بگویم. یک روز من همراه فرزند کوچکم در دفتر یکی از معاونان آقای کروبی بودیم که یکی از همسران شهید برای دریافت کمک مالی به دفتر وی آمدند. به قدری زننده رفتار کردند که آن خانم با گریه از اتاق رفت. این نوع برخوردها با خانوادههای شهدا از طرف دوستان آقای کروبی زیاد بود. به نوعی در زمان ریاست آقای کروبی در بنیاد شهید تکریم ارباب رجوع (خانواده شهید) معنا نداشت.
مهم نبود که با مادر یک شهید یا همسر او چگونه باید رفتار کرد، اینکه باید با محبت برخورد شود، نه با تحکم و نه با توهین. خیلی دلم میخواهد بهعنوان یک خانواده شهید که خود همسر شهید و نماینده خانوادهای هستم که سه شهید تقدیم کشور و انقلاب کرده به آقای کروبی بگویم که ای کاش آن زمان که مفاسد در دستگاه تحت نظارت شما کاملا واضح بود و خودتان در جریان آن قرار داشتید فریاد میزدی، نه اینکه در برابر اعتراض، سیلی به صورت خانواده شهید بزند یا آنها را به زندان بیندازد. میخواهم بگویم، آقای کروبی ما فرزند شهید نداشتیم که اغتشاش کند و به خیابان بریزد. شیشه بشکند یا بخواهد که انتقامش را از مردم عادی بگیرد.
- صحبت دیگری دارید؟
ممنون، امیدوارم هر گامی که برمیدارید برای رضای خدا باشد. والله قسم اینها حرفهایی نیست برای محکومیت کسی که از روی هوای نفس زده شود، روزی که از روی هوای نفس باشد انشاءالله که خدا همه چیز را برملا میکند چرا که دست تقدیر همه چیز را نشان میدهد. این حرفها جز حقانیت نیست و حاضرم در دادگاه عدل الهی نیز اینها را بگویم چون بارها گفتم که حق فرزندانم را خواهم گرفت، بارها گفتهام اگر ظلمی در حق من شده به عنوان همسر شهید گذشت کردهام ولی از حق فرزندانم نمیگذرم. امام بارها فرمودند، خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند، اما آقای کروبی! در زمان شما با این چشم و چراغ چه کردند؟ آقای کروبی! اگر من و امثال من شهید نمیدادیم اینجا بوسنی وهرزگوین بود، اینجا زندان ابوغریب بود و آن بدرفتاری و تجاوزی که الان شما فریاد میزنید، آن روز بود. آقای کروبی این صحبتها از زبان همسر شهیدی است که خیلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده است.
با این حال اگر ما هر مشکلی داریم باید میان خودمان حل کنیم، نباید بیگانه را وارد حریم خود کنیم، ما یک خانواده هستیم. آقای کروبی! مگر ما زمان جنگ مشکل نداشتیم، آیا این مشکلات را بیان کردیم؟ نه، مراقبت کردیم تا مبادا دشمن سوءاستفاده کند، خون دل خوردیم. تا ولایت فقیه پابرجاست ما گوش به فرمان ولی امر خود هستیم. چطور شده که امروز آقای کروبی داد و فریاد میکند که به داد زندانیها برسید، بدون آنکه هیچ سند و مدرکی ارائه کند؟ آیا خانوادههای شهدا و بسیجیها از شما میگذرند؟ آقای کروبی! خدا را در نظر بگیرید، شهدا زنده هستند و اگر خطا کنیم ما را به پای میز محاکمه میکشند. راه برگشت هنوز هست، شاید مردم و خانواده شهدا شما را ببخشند.